Save someone’s neck / skin
(به داد کسی رسیدن / کسی را نجات دادن)
He lied in court to save his own skin.
اون تو دادگاه دروغ گفت تا خودشو نجات بده
Thanks for not telling the boss fire me. You save my neck in time.
ممنون بابت اینکه نذاشتی رئیس منو اخراج کنه. به موقع به دادم رسیدی
You really saved my neck. I’d have been in so much trouble if you’d told him the truth.
تو واقعا نجاتم دادی. اگه راستشو بهش گفتی بودی تو دردسر خیلی مهمی افتاده بودم
محمدرضا مددی