in progress

در حال برگزاری / در حال اجرا

Please keep silent. Examination is in progress.

لطفا سکوت را رعایت فرمایید. امتحان در حال برگزاری است.ر

A lecture is in progress in the main hall.

یک سخنرانی در سال اصلی در حال برگزاری است.ر

محمدرضا مددی

what somebody says goes

حرف، حرف اونه

Don’t argue with me. I’m the boss here and what I say goes.

با من بحث نکن. من اينجا رئیسم و حرف حرف منه!ر

My wife wants to go to Italy this year, and what she says goes!

خانمم امسال میخواد بره ایتالیا و حرف حرف اونه!ر

محمدرضا مددی

be miles away

تو باغ نبودن / حواس آدم جایی دیگه بودن / به چیز دیگه ای فکر کردن

Sorry, I was miles away!

معذرت میخوام، حواسم اینجا نبود (حواسم جای دیگه بود).ر

bark up the wrong tree

بی راهه رفتن / اشتباه کردن

The police spent three months barking up the wrong tree on the murder investigation.

پلیس سه ماه اشتباه صرف تحقیق قتل کرد.ر

Chris suspects Mark of stealing her watch, but I bet he is bark up the wrong tree.

کریس به مارک مظنونه که ساعتش رو دزدیده، ولی من شرط می بندی اون اشتباه میکنه.ر

محمدرضا مددی

get off somebody’s back

دست از سر کسی برداشتن

clip somebody’s wings

دست و بال کسی را بستن / کسی را محدود کردن

Having a part time job really clipped my wings.

داشتن شغل دوم واقعا دست و بال منو بسته.ر

My mother clipped my wings. I can’t go out tonight.

مادرم دست و بال منو بسته. نمیتونم شب برم بیرون.ر

You had better learn to get home on time, or I will clip your wings.

بهتره یاد بگیری سر وقت بری خونه وگرنه دست و بال تو میبندم.ر

The boss is always trying to clip my wings and micro-manage me.

رئیس همیشه سعی میکنه دست و بال منو ببنده و زیر ذره بین گذاشته منو.ر

The kids need to be able to explore the world around them—don’t clip their wings.

بچه ها لازمه قادر باشن دنیای اطرفاشون رو بگردن  – دست و بالشون رو نبدین.ر

محمدرضا مددی

be on/off (the) air

روی آنتن بودن / نبودن

I don’t have a clue

 

نمی دونم

 است.ر I don’t know و I have no idea معادل  I don’t have a clue عبارت

I still have no clue what to do.

من هنوز نمی دونم چکار کنم.ر

A: Do you know how to switch this thing off?’

میدونی چطوری این خاموش میشه؟

B: I haven’t a clue.

نمی دونم.ر

Until I arrived here, I hadn’t got a clue what I was going to say to her.

وقتی که رسیدیم اینجا، نمی دونستم چی قراره بهش بگم.ر

I didn’t have a clue what was happening.

نمی دونستم چه اتفاقی داره میوفته.ر

محمدرضا مددی

carrot and stick approach / policy

سیاست / رویکرد هویج و چماق

She favored a carrot-and-stick approach to teaching.

 او از روش هویج و چماق در تدریس  استفاده می کرد.ر

Companies are slowly learning that the carrot and stick approach to management is ineffective—employees are much more motivated to do a better job when they are recognized for their hard work.

شرکت ها به آرامی می آموزند که رویکرد هویج و چماق مدیریت ناکارآمد است – کارکنان انگیزه بیشتری برای انجام دادن بهتر کار دارند زمانی که کار سخت آنها در نظر گرفته شود .ر

محمدرضا مددی