along the way
در طول مسیر / در طول زندگی
Don’s had to change jobs several times along the way.
دان مجبور بود در طول زندگی بارها شغل عوض کنه
She has a baby along the way.
اون به یه بچه تو راه داره (بارداره)
I’ve been in this job for thirty years, and I’ve picked up a good deal of expertise along the way.
سی ساله در این کار بوده ام و در طول این مدت تخصص زیادی به دست آورده ام
محمدرضا مددی